نوشته های یک

نوشته های یک

می نویسم برای خودم نه تو
نوشته های یک

نوشته های یک

می نویسم برای خودم نه تو

من

گه ملحد گه دهری کافر باشد

                               گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد

باید بچشد عذاب تنهایی را

                       مردی که ز عصر خویش فراتر باشد

چند روزی است که یورش خوانندگان تارنگار یا شنوندگان عادی به سوی من است و هر چه می خواهند از نوشته هایم و یا گفته هایم بر داشت می کنند و پاسخ را نثار من می کنند.

این نوشته از گله ای نمی آید. من فقط برای ذهن خودم می نویسم. به اندازه ای تنها هستم که دیگر سایه ام هم مرا   ترک کرده است. چندی پیش شخصی درباره ی نوشته ای در وبلاگم دیدگاهی داد که شگفت زده ام کرد. گفت : نوشته ات مرا یاد رویه های آغازین بوف کور می اندازد

اینجا برایت می گویم من هنگامی که آن را نوشتم نه به هدایت می اندیشیدم نه به به بوف کور

اما از آن هنگام بود که دریافتم نوشته هام و یا گفته هام برای مردم دور و برم سنگین است.

نه برای اینکه من ادعای نوسندگی دارم ، نه هیچگاه . شاید برای این است که زاویه ی دید من به مسایل دور و بر از زاویه ی دید دیگران خیلی فرق دارد.

نمی خواستم در این نوشته همچین چیزهایی را بگویم

می خواستم بگویم اگر من اینگونه می نویسم از اندیشه و منطق خسته ی من است که هیچگاه کسی نفهمید و درک نکرد برای همین است که من برای خودم می نویسم نه تو

چیزی ندارام که بگویم. مانند همیشه

برای خاطر نویسنده ی این نوشته که من باشم از جای بلند شید و به همه ی کسانی که مانند من می نوشتند آرزوی شادی کنید.

چون گمان کنم من آخریشم

                           باید بچشد عذاب تنهایی را

                                                    مردی که ز عصر خویش فراتر باشد